منوي اصلي
درباره وبلاگ
نماز اوج معراج انسان، راز و نیاز با خدای سبحان، موجب نزول رحمت یزدان، سنگر مبارزه با نفس و شیطان، بازدارنده انسان از خطا و عصیان، وسیله ی تقرب پارسایان و رمز بندگی مخلصان است. با تشکر از راهنماییها و کمک پدرم در ساخت و راه اندازی این وبلاگ. علی و صدرا razaviweb@yahoo.com
موضوعات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 471998
تعداد نوشته ها : 267
تعداد نظرات : 6
اولین جشنواره ملی نماز

نویسندگان
اوقات شرعی
طراح قالب
GraphistThem259

مسلم بن عقیل، پسر عمو و سفیر لایق امام حسین علیه السلام، وقتی که در شهر کوفه تنها و بی یاور ماند و مردم کوفه از اطرافش پراکنده شدند، شگفت زده و سرگردان در کوچه های تاریک و ساکت شهر به راه افتاد. مسلم از بی وفایی مردم کوفه دلتنگ بود و بی اختیار در کوچه ها راه می رفت. درتاریکی شب، به زنی با ایمان به نام طوعه برخورد. طوعه وقتی حضرت مسلم را شناخت، او را در خانه اش پناه داد و از او با مهربانی و گرمی پذیرایی کرد. حضرت مسلم، پس از خوردن کمی غذا و اندکی استراحت، برخاست و به عبادت و راز و نیاز با خدای بی نیاز مشغول شد. طوعه، هنگام اذان صبح، برای مسلم آب آورد تا وضو بگیرد. آن گاه به او گفت: «آقای من امشب، هیچ نخوابیدی؟» مسلم در جواب طوعه گفت: «کمی خوابیدم و در خواب، عمویم علی علیه السلام را دیدم، به من فرمود: هر چه زودتر به پیش ما بیا. گمان می کنم امشب آخرین شب عمر من باشد. مسلم وضو گرفت و به نماز صبح ایستاد. پس از نماز مشغول ذکر و دعا بود که ناگهان صدای سم اسب های مزدوران عبیداللّه  را شنید. دعایش را زود تمام کرد تا خودش را برای جنگ با دشمنان خدا و امام آماده کند. مسلم پس از جنگی سخت، با حیله فرمانده مزدوران، خودش را تسلیم کرد. سرانجام او را به دستور عبیداللّه  با دست های بسته، در حالی که لب هایش به ذکر و دعا مشغول بود، به شهادت رساندند.1


پنج شنبه سی یکم 4 1395 20:11

خدایا! اگر نمی روم آنجا که باید، مرا ببر. اگر می روم آنجا که نباید، بازم دار. اگر نمی گویم آنچه باید، گفتنم آموز. اگر می گویم آنچه نباید، خاموشم کن. الهی! بینایی ده که در چاه نیفتم، دانایی ده که در راه نیفتم.
خدایا! تنها یاورم تویی، هم راز من تویی، امید من تویی، قدرتمند تویی، علیم تویی و تنها تویی که دست رد به سینه محتاجان نمی زنی. من بنده بی پناه توأم که قلبم را آورده ام تا به آن نور بپاشی، آورده ام که توانش ببخشی و مرا از حلاوت هم سخنی ات بهره مند سازی.
خدایا! به من بیاموز جوانه زدن را. ای تواناترین! توانی ده برای سپاس گزاری، پرواز را به من بیاموز، با من باش تا بی تو نباشم، نام تو سبزینه وجود من است، نام تو نور است و روشنی بخش. بی نام تو هیچم و بی یاد تو دل مرده و تاریک. پس ای نزدیک ترینم، حتی یک لحظه هم مرا به خود باز مگردان.
رحیما! آن گاه که پاهایم سست می شود و دلم گدازان، آن گاه که شبیخون اندوهم بی شمار است، تنها به تو می اندیشم، امّا نه، این رسم بندگی نیست، از تو می خواهم همیشه در این کوچک ترین، جا داشته باشی و هرگز از یاد تو غافل نشوم و هماره شبستان وجودم، نورباران جلوه جمال و جلال تو گردد. چنین باد... .
آمین یارب العالمین    

چهارشنبه سیم 4 1395 20:9

برخیز به هنگام که هنگام نماز است
صبح است و در رحمت حق، برهمه باز است
گلبانگ اذان بشنو، از خانه اللّه
آوای فرشته ست که در راز و نیاز است
از قلّه سرگشتگی خویش فرود آی
سر نِه سرِ سجده، که معراج نماز است
کوتاه کن این قصه و از رنگ تعلق
بگریز و مگو راه به اللّه  دراز است
الحمد سفیریست سفر ساز و خوش آهنگ
تا بارگه دوست که او بنده نواز است
جواد محدثی    

دسته ها : شعر
سه شنبه بیست و نهم 4 1395 20:8

باز به شوق نماز، پُر شدم ازعطر و گل
کفتر دل پر کشید، پُر شدم از عشق و شور
از افق جانماز، پَر زدم از دشت شب
صبح معطر رسید، تا افق پاک نور
عطر حقیقت رسید، من همه باور شدم
من متولّد شدم، من منِ دیگر شدم
باز به شوق نماز، پیچک دل رشد کرد
هم سفر نور شد، رد شد از اندوه سرد
وه چه صمیمیتی است، در کلمات نماز
هر چه بگویم کم است، من ز صفات نماز    

دسته ها : شعر
يکشنبه بیست و هفتم 4 1395 20:6

راستی اگر می خواهیم به درگاه دوست برویم، چرا تنها؟ اگر می خواهیم به سوی او حرکت کنیم، چرا متفرق و پراکنده؟
چرا به هیئتی واحد در نیاییم و لباس تشکل نپوشیم؟ چه نمازی دل پذیرتر از جماعت و چه جمعی معنوی تر از جماعت خوانان اولِ قت. آری، نماز، آوای پرستش است و جماعت، جلسه همگانی توحید. نماز جماعت، کنگره بزرگِ بندگی و تشکیل آن، به پاداشتن سمینار بی خرج صفا و صمیمیت و همدلی نماز جماعت، نور عظیم قدرت، نظم، تشکیلات و اتحاد و انسجام حزب خدا در برابر احزاب طاغوت است.    

يکشنبه بیست و هفتم 4 1395 20:0

اگر بخواهی، نماز سپری باشد تا تو را از گرمای جهنمی نفس محافظت کند، باید نماز را چشید و جرعه جرعه به جان نوشید؛ به بندبند و کلمه کلمه آن توجه کرد و آن را فهمید و از مسیر تفکّر، به اعماق دل رسانید. چنین نمازی قوت قلب است و دیواره درون را در برابر تهدید حوادث، مستحکم می کند. اراده را پولادین و تصمیم را استوار می سازد. همت را بلند و روح را طراوت و تازگی می بخشد. روان را صیقل می دهد و انسان را از تسلیم، تردید، ترس، تزلزل، شکست و انزوا می رهاند. تا نماز را عاشقانه نخوانیم و آن را همچون گلی خوش بو نبوییم، مانند نهری زلال در آن فرو نرویم یا همانند جرعه ای گوارا ننوشیم، در اقیانوس بی کرانش غوطه ور نشویم و گوهرهای گران و مرواریدهای درخشان «رضا و وصل» به دست نیاوریم، از معانی لطیف و دل پذیرش، محروم خواهیم ماند.    

شنبه بیست و ششم 4 1395 19:57

اذان، بانگ بیداری از خواب غفلت دنیاست. اذان، اعلام زمان دیدار است و اجازه نامه ورود به خانه دلدار. اذان، دعوت همگانی به نماز است و کلید باب بندگی و راه و رسم رستگاری. حیّ علی الصلاة، نوای دل نشین و جانپذیر پیوستن به رستگاران است و رهایی از سرنوشت گرفتاران ظلمت و تنهایی. اذان، فریاد برتری خدا بر همه برتری های ثروت و قدرت و ابهّت است. اذان، کندن خار کفر و شرک است از سرزمین تفکّر و ایمان و عشق. اذان، آهنگ روییدن در فضای سبز و بی خار توحید است و بالاخره اذان، مقدمه نماز و استقبال از یاد خدا و آمادگی برای ضیافت دیدار است.    

جمعه بیست و پنجم 4 1395 19:57

نماز، نیایش عشق و شفابخش روان و مایه تقرب انسان به ذات بی زوال پروردگار و سبب رحمت و مغفرت قادر متعال است. عبادت، بوییدن گل است و هیچ مشام سالمی به آن بی میل نیست. قرار گرفتن در بسترِ آسایش است. عبادت از یک سو، قطره قطره آب شدن است و از سوی دیگر، جرعه جرعه آب نوشیدن. عبادت، فرو ریختن دیوارِفاصله هاست. عبادت، پرواز روح از زمین سرد و دل گیر مادیت است به فضای آرام و دلپذیر معنویت. عبادت، هم نوایی با افق ناپیدای گسترده ای است که بدون آن، روانِ تشنه کام، یا به پوچی و دل مردگی می رسد، یا به اطاعت از طاغوت. عبادت، هم اصرار و التماس است، هم عجز و نیاز و اعتراف و هم احساس دور بودن و فاصله داشتن و هم تلاش برای پیوستن. عبادت، کوششی است همیشگی در فصل فصل زندگی تا سرفصل مرگ که نماز یکی از این تلاش ها است.1


پنج شنبه بیست و چهارم 4 1395 19:55

نماز، یادآوری همیشگی یگانگی و عظمت خداوند و ابراز اشتیاق برای راه یافتن در مقام قرب اللّه  است. این تغییر حالت دائمی، باعث می شود که امور مادی زندگی، آدمی را در خود غرق نکند. نماز که نحوه برگزاری آن با کمال دقت معین شده است، مسلمان را با اسلام پیوند می زند و او را با شرافت انسانی خویش آشنا می سازد.    

چهارشنبه بیست و سوم 4 1395 19:52

نیایش، خواه فردی باشد، خواه اجتماعی، تجلی اشتیاق درونی است برای دریافت جوابی در سکوت هراسناک جهان؛ فرایندی منحصر به فرد. اکتشافی است که به وسیله آن، منِ جوینده در همان لحظه که نفی خودی خویش را می کند، به اثبات وجود خویش می رسد و به این ترتیب، ارزش حقانیّت وجود خویش را به عنوان عامل بالنده ای در حیات جهان، کشف می کند.    

سه شنبه بیست و دوم 4 1395 19:49
X