قوم همچون اطلس آمد او طراز / پیش در شد آن دقوقی در نماز
در پی آن مقتدای نامدار / اقتدا کردند آن شاهان قطار
همچو قربان از جهان بیرون شدند / چونکه با تکبیرها مقرون شدند
کای خدا پیش تو ما قربان شدیم / معنی تکبیر این است ای اِمیم
همچنین در ذبحِ نفس کشتنی / وقت ذبح، اللّه اکبر میکنی
(مثنوی، دفتر سوم، بیت 2140 به بعد)
1ـ ایجاد اتحاد و همدلی
اسلام، دین اجتماعی و نماز جمعه، مظهر اجتماع است. نماز جمعه نیایش برتر مؤمنان است. نماز جمعه، مظهر وحدت جامعه ی ایمانی و نمایشگاه قدرت و صلابت اهل ایمان است، با نماز جمعه است که همه ی اقشار، طبقات و اصناف جامعه، وحدت و یکپارچگی خود را تجربه کرده، چهره ی خود را در آیینه ی اجتماع می بینند و با این اجتماع بزرگ توحیدی دوشادوش یکدیگر، با نیّت واحد، برای یک مقصد و به سوی یک قبله و یک جهت، به عبادت بر می خیزند و یاد خدا را در همیشه ی تاریخ زنده می دارند.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب حضرت آیة اللّه خامنه ای:
نماز جمعه همان طوری که نامش هم نشان می دهد، نمازی است که ذکر خدا را با اجتماع مسلمانان توأم تأمین می کند، این نماز تفاوت می کند با آن ذکر و یادی که تنها و در خلوت انجام بگیرد. در این نماز تن های مردم و دل های مردم در کنار یکدیگر قرار می گیرد، لذا به این نماز می گویید نماز وحدت آفرین، حقیقت هم همین است.1
2ـ محلی برای حل مشکلات
این که مردم یک شهر در یک جا اجتماع کنند، در حالی که از عقیده ی واحد برخوردار بوده و عبادت واحدی انجام می دهند، اهمیت فراوانی در حل مشکلات عمومی خواهد داشت؛ به تعبیر دیگر می توان محل نماز جمعه را «شورای عمومی شهر» نام گذارد. از این اجتماع می توان در جهت حل مشکلات شهر، کشور، منطقه و حتی جهان کمک گرفت و شعر تعاون و همدلی را با صدایی بلند سرود.
3ـ آموزش مستقیم و عمومی
از آثار اجتماعی نماز جمعه، ایجاد کلاس درسی است به وسعت یک اجتماع بزرگ که امام جمعه استاد و آموزگار و نمازگزاران، شاگردان آن به شمار می آیند.
موضوع درس می تواند همه ی مسایل مهمی باشد که امت اسلامی به آن نیاز دارند؛ مانند: مسایل اعتقادی، سیاسی اجتماعی، تاریخی و...
بی تردید قبول شدگان این کلاس، عمل کنندگان به مضامین خطبه ها هستند. این کلاس با این وسعت، با کم ترین هزینه و بیشترین آثار برپا می شود.
سُبْحَانَ مَنْ لا تَبِیدُ مَعَالِمُهُ سُبْحَانَ مَنْ لا تَنْقُصُ خَزَائِنُهُ سُبْحَانَ مَنْ لا اضْمِحْلالَ لِفَخْرِهِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْفَدُ مَا عِنْدَهُ سُبْحَانَ مَنْ لا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لا یُشَارِکُ أَحَدا فِی أَمْرِهِ سُبْحَانَ مَنْ لا إِلَهَ غَیْرُهُ پس دعا کند بعد از این و بگوید یَا مَنْ عَفَا عَنِ السَّیِّئَاتِ وَ لَمْ یُجَازِ بِهَا ارْحَمْ عَبْدَکَ یَا اللَّهُ نَفْسِی نَفْسِی أَنَا عَبْدُکَ یَا سَیِّدَاهْ أَنَا عَبْدُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ أَیَا رَبَّاهْ،
پاک و منزّه است آنکه نشانههاى وجودش نابود نشود،پاک و منزّه است آنکه از خزانههایش کاسته نگردد،پاک و منزّه است آنکه فخرش را فروپاشى نباشد،پاک و منزّه است آنکه آنچه نزد اوست پایان نیابد،پاک و منزّه است آنکه دورانش به سر نرسد،پاک و منزّه است آنکه هیچکس را در کارش شرکت ندهد،پاک و منزّه است آنکه شایسته پرستشى جز او نیست.پس از این تسبیح دعا کند و بگوید:اى آنکه درگذرى از بدیها،و به آنها کیفر نکنى!اى خدا!بر بندهات مهر ورز،وجود مرا دریاب،اى سرور من من بنده تو هستم، بندهاى ایستاده در پیشگاه تو،پروردگارا!
إِلَهِی بِکَیْنُونَتِکَ یَا أَمَلاهْ یَا رَحْمَانَاهْ یَا غِیَاثَاهْ عَبْدُکَ عَبْدُکَ لا حِیلَةَ لَهُ یَا مُنْتَهَى رَغْبَتَاهْ یَا مُجْرِیَ الدَّمِ فِی عُرُوقِی [عَبْدُکَ] یَا سَیِّدَاهْ یَا مَالِکَاهْ أَیَا هُوَ أَیَا هُوَ یَا رَبَّاهْ عَبْدُکَ عَبْدُکَ لا حِیلَةَ لِی وَ لا غِنَى بِی عَنْ نَفْسِی وَ لا أَسْتَطِیعُ لَهَا ضَرّا وَ لا نَفْعا وَ لا أَجِدُ مَنْ أُصَانِعُهُ تَقَطَّعَتْ أَسْبَابُ الْخَدَائِعِ عَنِّی وَ اضْمَحَلَّ کُلُّ مَظْنُونٍ عَنِّی أَفْرَدَنِی الدَّهْرُ إِلَیْکَ فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ هَذَا الْمَقَامَ یَا إِلَهِی بِعِلْمِکَ کَانَ هَذَا کُلُّهُ فَکَیْفَ أَنْتَ صَانِعٌ بِی وَ لَیْتَ شِعْرِی کَیْفَ تَقُولُ لِدُعَائِی أَ تَقُولُ نَعَمْ أَمْ تَقُولُ لا،
خدایا به هستىات سوگند،اى آرمان من،اى بخشاینده،اى فریاد رس،دریاب بندهات را!دریاب بندهات را!بندهات را چارهاى نیست،اى واپسین امید،اى روانکننده خون در رگهایم!اى سرور من!اى مالک من،اى او!اى او!پروردگارا!بندهات را دریاب،بندهات را دریاب،چارهاى ندارم،از پیش خود هیچ ندارم(که عین نیازم) توان سود و زیان خویش را ندارم،کسى را براى یارى نمىیابم،چارهجوییها از من جدا گشته، و هر گمان چارهاى نابود گشته است،روزگار مرا تنها به سوى تو روانه ساخته،ازاینرو در اینجا در برابر بارگاهت ایستادهام،همه اینها خدایا!با آگاهى تو بوده است پس چگونه با من رفتار خواهى کرد؟اى کاش!مىدانستم پاسخ خواهشم را چگونه خواهى داد؟آیا خواهى گفت:آرى یا مىگویى نه؟
فَإِنْ قُلْتَ لا فَیَا وَیْلِی یَا وَیْلِی یَا وَیْلِی یَا عَوْلِی یَا عَوْلِی یَا عَوْلِی یَا شِقْوَتِی یَا شِقْوَتِی یَا شِقْوَتِی یَا ذُلِّی یَا ذُلِّی یَا ذُلِّی إِلَى مَنْ وَ مِمَّنْ أَوْ عِنْدَ مَنْ أَوْ کَیْفَ أَوْ مَا ذَا أَوْ إِلَى أَیِّ شَیْءٍ أَلْجَأُ وَ مَنْ أَرْجُو وَ مَنْ یَجُودُ عَلَیَّ بِفَضْلِهِ حِینَ تَرْفُضُنِی یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ وَ إِنْ قُلْتَ نَعَمْ کَمَا هُوَ الظَّنُّ بِکَ وَ الرَّجَاءُ لَکَ فَطُوبَى لِی أَنَا السَّعِیدُ وَ أَنَا الْمَسْعُودُ فَطُوبَى لِی وَ أَنَا الْمَرْحُومُ،
اگر بگویى:نه؛پس واى بر من!واى بر من!واى بر من!،واى از درماندگىام!واى از درماندگىام!واى از درماندگىام!واى از بیچارهگىام!از بیچارهگىام!واى از خوارىام از خوارىام!از خوارىام!آنگاه که تو مرا رها کنى؟به سوى که،و از طرف که،یا نزد که،یا چگونه،یا چه چیز؟یا به سوى چه چیزى پناه برم؟ و به چه کسى امید بندم؟و کیست که با فضل خود بر من کرم نماید؟اى آنکه آمرزشت فراگیر است؟و اگر بگویى: آرى،که همان از تو گمان داردم و امید به تو چنین است،پس خوشا به حال من که خوشبختم!و کامروا شدهام، پس خوشا به حال من که مورد رحمت قرار گرفتم!
یَا مُتَرَحِّمُ یَا مُتَرَئِّفُ یَا مُتَعَطِّفُ یَا مُتَجَبِّرُ [مُتَحَنِّنُ] یَا مُتَمَلِّکُ یَا مُقْسِطُ لا عَمَلَ لِی أَبْلُغُ بِهِ نَجَاحَ حَاجَتِی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی جَعَلْتَهُ فِی مَکْنُونِ غَیْبِکَ وَ اسْتَقَرَّ عِنْدَکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ إِلَى شَیْءٍ سِوَاکَ أَسْأَلُکَ بِهِ وَ بِکَ وَ بِهِ فَإِنَّهُ أَجَلُّ وَ أَشْرَفُ أَسْمَائِکَ لا شَیْءَ لِی غَیْرُ هَذَا وَ لا أَحَدَ أَعْوَدُ عَلَیَّ مِنْکَ یَا کَیْنُونُ یَا مُکَوِّنُ یَا مَنْ عَرَّفَنِی نَفْسَهُ یَا مَنْ أَمَرَنِی بِطَاعَتِهِ یَا مَنْ نَهَانِی عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یَا مَدْعُوُّ یَا مَسْئُولُ یَا مَطْلُوبا إِلَیْهِ رَفَضْتُ وَصِیَّتَکَ الَّتِی أَوْصَیْتَنِی وَ لَمْ أُطِعْکَ وَ لَوْ أَطَعْتُکَ فِیمَا أَمَرْتَنِی لَکَفَیْتَنِی مَا قُمْتُ إِلَیْکَ فِیهِ وَ أَنَا مَعَ مَعْصِیَتِی لَکَ رَاجٍ،
اى خداى مهربان!اى خداى بندهپرور!اى خداى دلجو اى خداى جبرانگر!اى آنکه هستى به دست توست!اى دادگر!مرا کردارى که به برآمدن حاجتم نایل آیم نیست،از تو مىخواهم به حق آن نامت که در پس پرده غیب خود مستور ساختى و نزد خویش بنهادى.پس براى هیچ موجودى جز تو پدیدار نشود!به حق آن نام و به حق هستى نابت و به آنکه برترین و شریفترین نامها تو است از تو درخواست مىنماید مرا چیزى جز این نیست و کسى خیرخواهتر از تو به من نیست،اى به خود خستى!اى هستىبخش!اى آنکه خویش را به شناساند!اى آنکه به اطاعتش فرمانم داد،اى آن که مرا از فرمانىاش بازداشت،اى خوانده شده!اى خواسته شده!اى مطلوب!سفارشى که به من نموده بودى وانهادم و فرمانت را نخواندم،و اگر تو را در آنچه فرمانم دادى اطاعت مىکردم هر آینه مرا در آنچه برایش به سویت برخاستم بس بودى و من با نافرمانیم هم به تو امیدوارم،
فَلا تَحُلْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَا رَجَوْتُ یَا مُتَرَحِّما لِی أَعِذْنِی مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَ مِنْ خَلْفِی وَ مِنْ فَوْقِی وَ مِنْ تَحْتِی وَ مِنْ کُلِّ جِهَاتِ الْإِحَاطَةِ بِی اللَّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ سَیِّدِی وَ بِعَلِیٍّ وَلِیِّی وَ بِالْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اجْعَلْ عَلَیْنَا صَلَوَاتِکَ وَ رَأْفَتَکَ وَ رَحْمَتَکَ وَ أَوْسِعْ عَلَیْنَا مِنْ رِزْقِکَ وَ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَ جَمِیعَ حَوَائِجِنَا یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
پس بین من و آنچه به آن امیدوارم جدایى مینداز،اى مهر ورز بر من از پیش روى،و از پشت سر،و از بالاى سر،و از زیر پایم و از همه جهات احاطه بر من پناهم ده.خدایا!به حق محمّد ص،و سرور من،و به حق على ع مولاى من،و به حق امامان هدایت یافته(که بر ایشان درود باد)لطف و مهر و رحمتت را بر ما بگستر،و از روزى خود بر ما فراوان ده،و وام ما را بپرداز و همه حاجتهاى ما را برآور،اى خدا!اى خدا!اى خدا! زیرا تو بر هر چیز توانایى.
پس از آن حضرت فرمود:هرکه این نماز را بجا آورد و این دعا را بخواند،وقتى از آن فارغ شود،بین او و خدا گناهى نماند جز آنکه آمرزیده شود.غ مؤلف گوید:احادیث بسیارى در فضیلت خواندن این چهار رکعت نماز،در شب و روز جمعه وارد شده است و اگر پس از نماز بگوید:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى النَّبِیِّ الْعَرَبِیِّ وَ آلِهِ
بار الها!بر پیامبر عرب زبان و خانواده او درود فرست
در حدیث آمده که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود،و مانند کسى شود که دوازده مرتبه قرآن را ختم کرده باشد و حق تعالى گرسنگى و تشنگى قیامت را از او رفع کند...