فرزند شهید می گوید:
در شب شهادت پدر، همه اهالی خانه تا صبح بیدار ماندیم. در میان اندوهی که در غمِ از دست دادن ایشان بر خانه حاکم بود، خوب که دقت کردیم، متوجه شدیم که صدای ساعت پدرم است. ایشان برای خواندن نماز شب، ساعت خود را روی دو و نیم تنظیم می کردند. بلند شدیم و زنگ آن را قطع کردیم؛ چون دیگر ایشان در حیات نبودند تا برخیزند و نماز شب بخوانند. او زودتر از زمانی که هر شب نماز می خواند، در خیابان و در میان خون مطهرش نمازش را خوانده بود.