منوي اصلي
درباره وبلاگ
نماز اوج معراج انسان، راز و نیاز با خدای سبحان، موجب نزول رحمت یزدان، سنگر مبارزه با نفس و شیطان، بازدارنده انسان از خطا و عصیان، وسیله ی تقرب پارسایان و رمز بندگی مخلصان است. با تشکر از راهنماییها و کمک پدرم در ساخت و راه اندازی این وبلاگ. علی و صدرا razaviweb@yahoo.com
موضوعات
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 472629
تعداد نوشته ها : 267
تعداد نظرات : 6
اولین جشنواره ملی نماز

نویسندگان
اوقات شرعی
طراح قالب
GraphistThem259
همه چون نگینی دور او را گرفته بودند. دعبل همان طور که به شعر شاعران گوش می داد، راهی از میان جمعیت باز می کرد تا نزدیک تر برود. دوست داشت اولین کسی که شعر تازه اش را می شنود، او باشد. هنگامی که به نزدیکی او رسید، آرام گرفت. منتظر فرصتی مناسب شد تا خواسته اش را با امام و مولایش علی بن موسی الرضا(ع) در میان بگذارد. هنگامی که شعر شاعر تمام شد، نزدیک تر رفت وگفت: «آقای من! شعری سروده ام و با خود عهد کرده ام که پیش از شما آن را برای هیچ کس نخوانم. امام با مهربانی نگاهی به او کرد و فرمود: «بنشین دعبل!»
دعبل نشست، اما دل توی دلش نبود. مجلس شلوغ بود و شاعران و خطیبان یکی پس از دیگری برمی خاستند و اشعارشان را می خواندند. تا آنکه پس از مدتی از شلوغی مجلس کاسته شد. آن گاه امام به دعبل اشاره کرد که شعرت را بخوان. دعبل با خوش حالی از جا بلند شد. دستارش را مرتب کرد و شروع به خواندن قصیده کرد که تازه سروده بود. هنگامی که شعرش تمام شد، امام ششصد دینار طلابه او جایزه داد، دعبل نپذیرفت. او گفت: آقا و مولای من! هیچ صله ای نزد من محبوب تر از جامه ای نیست که آن را پوشیده باشید؟!
امام در حالی که لبخند روی لبانش نقش بسته بود، علاوه بر دینارها، لباسی کهآن را پوشیده بود، به دعبل بخشید. آن گاه رو به دعبل کرد و فرمود: «از اینلباس خوب محافظت کن، زیرا با آن هزار شب و هر شب، هزار رکعت نماز خوانده ام».1


1. اعیان الشیعه، ج 2، ص 107.
جمعه هشتم 3 1394 23:34
خدایا! خدای خوب!
من تا حالا فکر می کردم تو فقط موقع نمازمی توانی ما را ببینی یا حرف هایمان را بشنوی؛ مثلِ آقا معلم که فقط توی مدرسه و سر کلاس پیش ماست و کارهای مان را می بیند. مثل آقای ناظم که فقط زنگ های تفریح حواسش به ما است و اگر کار بدی کنیم از نمره انضباطمان کم میکند.
خدایا!
دیروز فهمیدم تو همه جا هستی و همیشه هر کاری بکنیم می بینی.
فهمیدم آن روز که یواشکی عروسک مینا را برداشتم و همه دنبالش می گشتند، تو می دانستی که عروسکش پیش من است. حتی آن روز که یکی از شامی های توی ماهیتابه را برداشتم و بعد گفتم که کار گربه همسایه است؛ تو آن روز هم می دانستی که کار من است و به کسی چیزی نگفتی.
خدای خوبم!
از این که آن روز چیزی به کسی نگفتی از تو ممنونم.
اگر مینا می فهمید عروسکش را من برداشته ام حتما دیگر با من حرف نمی زد؛ مادر هم به خاطر ناخنک زدن به غذا حتما دعوایم می کرد.
خدای مهربانم!
من قول می دهم از مینا و مادر معذرت خواهی کنم؛ تو هم قول بده مراقب من باشی تا دیگر گول شیطان را نخورم.
پنج شنبه هفتم 3 1394 23:29

شناخت عوامل تنش ‌زا در جامعه، خانواده، محیط کار و هر جای دیگری می ‌تواند برایتنش ‌زدایی کمک کند، ولی به سبب وجود تفاوت ‌ها در انسان ها نمی ‌توان امید داشت که جامعه و خانواده هرگز گرفتار تنش و اختلاف نشوند. از این رو وظیفه اصلی مومنان، ایجاد اصلاح و آشتی میان کسانی است که با قهر، روابط سالم را قطع کرده‌اند.

دیگراینکه خود مردم و خانواده ها باید ریشه های تنش ها، قهر ها و دشمنی ها را پیدا کرده و از ایجاد زمینه های آن با برخوردهای مناسب جلوگیری کنند.

ریشه‌ های قهر را بشناسیم

از ریشه های اصلی قهر می توان به دو عنصر مهم اشاره کرد: خشم و غرور

خشم

یکی از عواملی که می تواند نتیجه اش قهر کردن و قطع روابط بین افراد باشد خشم وعصبانیت است؛ به طوری که طرف در یک ماجرایی نمی تواند بر خشم و قوه ی غضبیه خود مسلط باشد و نتیجه اش این می شود که به فرایند قهر منجر می شود.

دسته ها :
چهارشنبه ششم 3 1394 21:56
انسان باید سعی کند همواره نمازش با حضور قلب باشد و بهتر آن است که تصور کند این، آخرین نماز اوست و دیگر توفیق نماز خواندن نخواهد داشت. با چنین فرضی دیگر نمازش دست و پا شکسته و بدون توجه نخواهد بود و همه تلاش خود را به کار می‏برد تا این آخرین نماز را با توجه کامل و حضور قلب بخواند. گذشته از این، از کجا معلوم که به راستی این آخرین نمازمان نباشد؟ آیا بهتر نیست که فرصت‏ها را غنیمت بشماریم؟ حضرت علی(ع) می‏فرمایند:
اِذا قامَ اَحَدُکُمْ اِلَی الصَّلوةِ فَلْیُصَلِّ صَلوة مُودِعٍ1
وقتی یکی از شما به نماز می‏ایستد بنابراین بگذارد که این آخرین نماز اوست.

1. غررالحکم، ج 3، ص 133.
جمعه اول 3 1394 13:53
X